باران عشق
07 آذر 1390 توسط حقیقی
باز باران با ترانه مي خورد بر بام خانه
يادم آرد كربلا را دشت پر خون و بلارا
كودكان تشنه وآن خيمه ها را
رأسهاي عاشق از تن جدارا
باز باران با ترانه مي خورد بر بام خانه
يادم آرد جبهه ها را دشتهاي پر بلا را
نوجوانان عزيز و بي ريا را
نو سَبيلان و محبان خدا را
كه سپر كردند در ياري حق آن سينه ها را
باز باران با ترانه مي خورد بر بام خانه
پيرزن تنها نشسته كنج آن ويرانه خانه
دستهاي پينه بسته چشم كم سو ،دل شكسته
دو پسر را در ميان جبهه ها از دست داده
زندگيش پر ز عشق و بندگي اما چه ساده
باز باران با ترانه مي خورد بر بام خانه
مادري در كنج خانه كه ندارد از شهيدش يك نشانه
اي جوانان وطن هوشيار باشيد
با شياطين جهان آماده پيكار باشيد
شعر از خانم مريم السادات صادقي