درد ديــن
درد ديـن يعني حجاب فاطمـه
گشته است كم كم فراموش همه
درد دين يعني زنان بد حجاب
كه شوند باعث به كار نا صواب
درد دين يعني كه الگو گم شده
غربيان الگوي اين مردم شده
اي بصيران ديده ها را وا كنيد
يك نِگه بر پهلوي زهـرا كنيد
از چه رو بازوي زهرا شد كبود
از چه رو پهلوي او بشكسته بود
از چه مولا سالها تـحريم شد
او چرا بر ناكسان تسليم شد
آن قيامِ كربــلا بــهر چه بــود؟
بي هدف بر سينه كوبيدن چه سود
موقع وا كردن چشمان نشد؟
وقت بيداري اين انسان نشد؟
روح زهراي بتول افسرده است
او زدست ما سيلي خورده است
زن چرا جلوه نمايي مي كنـد
غيرتِ مردان چرا پس مرده است؟
از چه رو ما راه را گم كرده ايم
بر عدوي خود تبسم كرده ايم؟
از چه از فيض حضور جا مانده ايم
ما چرا تنهاي تنها مانده ايم؟(واگذار به خود شده ايم)
از چه رو مهدي نمي آيد دگر
از چه رو بر ما نمي گردد نظر
همت ما،كارِ ما هر روز و شب
گشته است آرايش و دوري ز ربّ
همت و همّ و غم و شوق زنان
گشته طنازيِ با نـامحرمان
موقع حاجت چرا تنها مسلمان مي شويم
پيرو آيين و دين و حرف قرآن مي شويم
واي از ان روزي كه مي گردد سوال
از زن و فرزند واز اعمال و مـال
بر عفيفان مي دهيم ما نسبتِ واپس گرا
مي رويم همواره ما دنبال مدّ و مدّگرا
اُمّل و بي چيز مي خوانيم كسي
كه شده پوشيده با چادر ، چرا؟
مَر ،نه دين گفته كه زن ريحانه است؟
از چه رو،زن گشته پس اينگونه پَست
چون كه گل گردد ز گلبرگش جدا
مي رود همواره با بــاد فــنا
جلوه كردن رخ نمودن عار نيست؟
مسلمين آيا كسي بيدار نيست؟
مسلمين آيا كسي بيدار نيست؟
شعر از خانم مريم السادات صادقي
صفحات: 1· 2